کد مطلب:161802 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

کذب جلی و خفی
هفتم: آن كه دروغ گاهی ظاهر و آشكار است و بر غالب شنوندگان راه شناختن دروغ بودن آن خبر مستور و مشتبه نیست؛ مثل غالب دروغهای متعارفه. و این را «كذب جلی» گویند.

و گاهی خفی و مستور است كه هر كس، راه به شناختن دروغ بودن آن ندارد. و این را «كذب خفی» گویند؛ مثل آنچه با پرودگار خود در غالب اوقات عرض كنیم. و مدح و ثناء و تمجید و تقدیس كنیم ذات مقدسش را و حالات عجز و افتقار و مسكنت و ندامت و شرمندگی و بندگی و اطاعت هود را عرضه داریم بلكه صفات جوارح خود را شرح دهیم با خداوند جبار كه دلم ترسان و هراسان و در طپش و اضطراب و اشك چشم ریزان و یاد مرگ و حضرت ملك الموت و اهوال و عقبات برزخ و قیامت، خواب را از


من ربوده و آب و طعام را در گلوی من گره نموده و امثال این از سخنان، كه ابدا واقعی ندارد و معانی و حقایق آن در قلب گوینده نیست و آنچه گوید همه بی اصل و دروغ است. و این دروغ، دروغ است برای خداوند تبارك و تعالی و متجاوز است از حد و احصا. مثلا هر روز و شب در هر وقت نماز، در محضر جلالش با تمام عجز و انكسار می ایستیم و می گوییم: الله اكبر؛ یعنی خداوند عزوجل بزرگتر است از هر چیز؛ یا از آن كه به وصف و نعت درآید؛ و یا در وهم و خیال احدی بگنجد؛ یا ادراك ذات مقدسش به عقول و حواس بتوان كرد؛ یا او را به چیزی قیاس توان نمود؛ ولكن این معانی، ابدا در قلب نیست و بزرگی و عظمت حضرت حق تعالی شأنه، هرگز در دل جای نگرفته و آثار آن، در جوارح و اعضا ظاهر نشده. چنان كه در بزرگ بودن و شمردن و دانستن بزرگی و عظمت بعضی از مخلوقین مانند سلاطین و حكام در دل، علائم و آثار آن در تمام اعضا ظاهر می شود. و در كتاب شریف «مصباح ااشریعة» است كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرگاه تكبیر گفتی، پس بایست خورد و حقیر به شماری در جنب عظمت و كبریائی او، هر چه در آسمان و زمین است. پس به درستی كه حق تعالی چون مطلع شود بر دل بنده و او تكبیر می گوید و در دلش عارضی است از حقیقت تكبیر (یعنی چیز دیگر را بیش از حق تعالی تعظیم و توقیر می نماید). حق تعالی فرماید: ای دروغگو؛ آیا مرا فریب می دهی؟ قسم به عزت و جلالتم كه تو را محروم می نمایم از حلاوت ذكر خود و محجوب می گردانم از نزدیكی و همرازی با خود. [1] .


و بعد از تكبیر با این قلب غافل خراب گوییم: وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض عالم الغیب و الشهادة حنیفا مسلما و ما انا من المشركین. [2] .

روی دل خود را متوجه ساختم به آن كسی كه با قدرت كامله بیافرید آسمانها و زمین را. آن دانای نهانی و آشكارا، در حالتی كه از همه ادیان باطله و مذاهب فاسده مایل و كناره كرده، به توحید و اسلام ملتزم و متمسك - تا آخر دعا كه حاصل ترجمه آن كه - هر چه كنم و گویم و داریم و برآنم، همه برای خداوند عزوجل است. پس اگر در وقت گفتن این كلمات، تمام روی دل را به حق وا نداشته و همه كارهای خود را به او وا نگذاشته؛ بلكه بسته كار و بار، و رهین متاع بازار، و محو آرزوها، غرق شهوات و وسوسه ها باشد، در اول افتتاح نماز دروغ گفته. واز این رشته كلام، حال سایر آیات و اذكار و ادعیه كه به آنها با پروردگار خود سخن می گوید و برای جناب مقدسش در دل می كند، معلوم می شود. خصوص آیه مباركه الحمدلله رب العالمین و آیه شریفه ایاك نعبد و ایاك نستعین. و شرح دادن آن مناسب رساله نیست و در فصل اول نیز اشاره به آن شده. هر كس بعد از تأمل در حال خود و مفاد و معانی كلماتی كه می خواند می داند در شبانه روز تا چه اندازه دروغ می گوید در حال عبادت خود. پس معلوم شد كه نتیجه بیشتر نمازها، گفتن دروغ بسیاری است كه غیر ازذات حق تعالی كسی راه به معرفت و فهمیدن دروغ بودن آن ندارد. و نیز معلوم شد از تمام كلمات گذشته، كه دروغ گاهی بر خداوند است؛ و گاهی برای خداوند است؛ و گاهی خداوند است و آن قسم دروغ است كه خواهد آمد ان شاءالله.


و نیز از اقسام دروغ خفی است، دروغهائی كه گفته می شود به كنایه و اشاره و تعریض كه آن هم شایع و بازارش رواج است. هشتم: آن كه دروغ، گاهی به معنای لغوی است به این كه بگوید چیزی را كه اصل و واقعی ندارد؛ و گاهی شرعی به این كه در مقام نقل اخبار تخطی كند از آن دستورالعملی كه به او دادند: كه هر گاه خواست خبری نقل كند، این قسم خبر را نقل كند و الا در نزد شارع مقدس دروغگو باشد؛ هر چند خلاف واقع نیست یا راهی برای شناختن صدق و كذب آن نباشد. و این مطلب در مقام آینده توضیح[داده]خواهد شد ان شاءالله تعالی.


[1] .... فاذا كبرت فاستصغر ما بين السماوات العلي و الثري دون كبريائه. فان الله تعالي اذا اطلع علي قلب العبد و هو يكبر و في قلبه عارض حقيقة تكبيره فقال: يا كذاب اتخد عني؟ و عزتي و جلالي لاحرمنك حلاوة ذكري و لاحجبنك عن قربي و المسرة بمناجاتي. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقة، ترجمه و شرح حسن مصطفوي، ص 53.

[2] انعام، س 6، آيه 79.